بچه‌های هزاره سوم؛ دردسر مشترکِ والدین

سلام پدرها و مادرها. خسته نباشید—هرچند می‌دانم خسته‌اید. با نسل جدید چه کنیم؟ از بس گفته‌ایم «درس بخوان»، خسته شده‌ایم؛ آن‌ها هم هر روز بهانه‌ای تازه دارند. گاه روی مبل لم می‌دهند، چیپس و ماست می‌خورند و به‌جای کمک در خانه، در فضای مجازی پرسه می‌زنند. وقتی می‌خواهیم اوضاع را اصلاح کنیم، حاصل، تنش و استرس است.

سناریوی آشنا: «ما تمام زندگیمان را برای تو گذاشتیم که درس بخوانی و تو نمی‌خوانی… ما اگر یک‌دهم امکانات تو را داشتیم…». اما آیا واقعاً در آن زمان، هیچ امکاناتی نبود؟ آیا ما در مسیر نابغه‌شدن بودیم؟ هیچ‌وقت تنبلی، وقت‌گذرانی، بی‌نظمی یا خیال‌پردازی نداشتیم؟

چرا می‌خواهیم ناکامی‌های خود را در فرزندان جبران کنیم؟ آیا آن‌ها موظف‌اند آنچه ما نتوانستیم یا نخواستیم انجام دهیم، به‌طور کامل محقق کنند؟ بیایید منصف باشیم. ما تلاش کردیم فرزندانمان راحت‌تر باشند؛ حال که راحت‌ترند، گلایه نکنیم که چرا راحت‌اند! ما ناخواسته در حال تربیت نسلی مصرف‌کننده صرف هستیم؛ نسلی که اگر حامی نداشته باشد، زود از پا می‌افتد.

به یاد آورید اولین باری را که محصولی تولید کردید یا درآمدی کسب کردید؛ چه حس خوبی بود. آیا فرزندان ما فرصت تجربه حالِ خوبِ مولدبودن را دارند یا محکوم به مصرف‌اند؟ راه‌حل، تعریفِ حدِ امکانات و ظرفیت‌سازی در خود و فرزندان است. انسان‌ها برای هر کاری انگیزه می‌خواهند؛ وقتی گرسنه نباشی، برای بهترین غذا هم از جا بلند نمی‌شوی. بگذاریم بچه‌ها گرسنه شوند—نیاز را حس کنند—و بعد غذای مناسب و باکیفیت به آن‌ها بدهیم.

تراژدی زمانی کامل می‌شود که تمام وقتمان را صرف پول‌درآوردن می‌کنیم تا نیازهای زودگذر و کم‌بازده را پاسخ دهیم و نیازهای اصیل و پُربازده را فراموش کنیم؛ درحالی‌که فرزندان باید روی پای خود بایستند و مهارتِ زندگی بیاموزند: کار، مسئولیت، غم و شادی، سختی و راحتی—همه با هم. دردِ بی‌دردی، آتش است.

چند پیشنهاد عملی

  1. بگذارید بچه‌ها زندگی را با همه ابعادش تجربه کنند؛ خوب‌ها را جدا نکنید.
  2. برای ایجاد حس مولدبودن تلاش کنید و مسئولیت‌های متناسب با سن به آن‌ها بدهید.
  3. در کنارشان باشید؛ آن‌ها می‌خواهند دیده شوند و توانمندی‌شان را نشان دهند.
  4. با بچه‌ها دوست باشید، اما جای دوستان هم‌سنشان را نگیرید. رشدِ اصلی در کنار همسالان رخ می‌دهد.
  5. انتظار نداشته باشید آن‌ها شما را درک کنند؛ شما بزرگ‌تر و عاقل‌ترید، پس شما درک کنید.
  6. به‌موقع محکم و مهربان باشید و از خطوط قرمز تربیتی عقب ننشینید: اقتدارگرایانه مهربان، نه سخت‌گیرانه و نه سهل‌گیرانه. بچه‌ها باید حساب ببرند نه اینکه بترسند یا بی‌اعتنا شوند.
  7. در علم و مهارت روز، به‌روز بمانید تا برایشان حرف مهمی داشته باشید؛ عقب بمانیم، دیگر روی ما حساب نمی‌کنند.
  8. یادگیری و تجربه مهارت‌های زندگی را جدی بگیرید؛ بگذارید بسازند و خراب کنند.
  9. کرامت نفس کودکان را حفظ کنید؛ تهدید و تحقیر، احساسات را می‌شکند و مشکلات رفتاری می‌آفریند.
  10. امکانات و سرویس‌ها را مدیریت کنید؛ نیازی که بی‌درنگ برآورده شود، دیگر انگیزه‌ساز نیست. بگذارید نیاز را حس و برای دست‌یابی تلاش کنند.
  11. تشویق کنید، اما مراقب افراط باشید تا باج‌گیر تربیت نکنید.